‏نمایش پست‌ها با برچسب يادداشت ديگران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب يادداشت ديگران. نمایش همه پست‌ها

آقای کوچک!

گوربان [+]:

اهل گوربان! شما هم اگر ندانید، بعضی از شما می دانند و این بعضی نیز اگر ندانند، خدای شما می داند... تا به امروز خاطرم نمی آید که کسی از مشکلی در برابرم نالیده باشد و من شانه هایم را بالا انداخته باشم و گفته باشم «مشکل توست». حالا... در خانه ِ ی من ، جوجه ای است... که یکباره از چند روز پیش، وقت نفس کشیدن، نفس نفس می زند... به خدا بگویید سکان ِ این امتحان را به سمت سینه ِ من بگرداند... کشیدن این درد را به سینه ی من بسپارد! درد کشیدن از تماشای درد کشیدن سهل تر است... سر افطار که می شود، بانگ سحر که می رسد... دعا کنید... دعا... دعا... دعا... هیچگاه به خیالم نمی رسید که با تمام جانم بگویم «التماس» ِ دعا...


التماس دعا!

خدایا!...

تنهایی

تیغ سیاه:
تنهایی‌ام پای خودم...
همین قدر که بدانی خسته‌ام کافیست!
[+]

نیست!

پرنــــیان:
هیچ شده ام این روزها. نه چون تو نیستی. که خود را گم کرده ام در پستوی تنهایی.

[+]

سکوت

1.
سکوت ِ کسانی که لب از لب باز نمی‌کنند، هراس انگیز است. این سکوت، از ناحیه‌ی کسانی است که فراموشی ندارند.

قطار به موقع رسید - هاینریش بل

به نقل از: Miss Anonymous

2.

شنیده‌ام بعد ِ رفتنم شاعر شدی...
شاعریت مبارک!

3.

ز این همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست!

بحران سي سالگي

با نزديك شدن عدد سن و سال بنده به سالهاي پاياني دهه دوم زندگي (يعني ديگه سن و سالي داره ازم ميگذره و ...!)، خواهي نخواهي بايد از چيزهايي گذشت و به برخي چيزهاي ديگر روي آورد. اگر چه به قول مقاله اي كه خواندم، شايد و بايدي در كار نيست! گويا صحبت از بحراني است به نام «بحران سي سالگي». ما كه نمي دانستيم، شما هم اگر نمي دانيد و مخصوصاً هنوز مدتها تا رسيدن به اين بحران وقت داريد، اين مقاله را بخوانيد تا حواستان جمع تر باشد.
در جايي از اين مقاله آمده است:

واژه گذرگاه یا دوره گذار، واژه مورد علاقه روان‌شناس‌هایی است که عمرشان را گذاشته‌اند روی مطالعه مرحله‌های عمر من و شما! یکی از این روان‌شناس‌های رشد - که با نظریه‌اش آمار همه سال‌های عمر را گرفته و پته بحران‌هایمان را ریخته روی آب - یک فرانکفورتی آرام به نام اریک اریکسون است.

به نظر او از موقعی که پرستار بخش زایمان بیمارستان می‌زند به پشتمان و گریه می‌کنیم تا موقعی که عمرمان را می‌دهیم به همدیگر(!)، از 8 مرحله جانانه عبور می‌کنیم.

تا اینجایش که من و شما هم می‌توانیم عمر آدم را تقسیم بندی کنیم اما اریکسون برای هر مرحله، یک تکلیف اصلی هم در نظر گرفت و اصرار داشت که اگر ما نتوانیم یا شرایط طوری باشد که نتوانیم تکالیف‌مان را حل کنیم، نمی‌توانیم با موفقیت برویم مرحله بعد و «گیم‌آور» می‌شویم. البته نرفتن به مرحله بعدی زندگی، متاسفانه مثل بازی‌های رایانه‌ای، «بازی» نیست و عبورنکردن همانا و بیماری‌های روان‌شناختی همان!



متن كامل اين مقاله را در اينجا بخوانيد: اي كه 30 سال رفت و در خوابي!

نوازنده ي بزرگ ِ ايستگاه مترو!

پستي كه امروز خواندم و بسيار جالب بود؛ حتماً بخوانيد اگر ممكنه...
از وبلاگ علي رادبوي:
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهای‌شان به سمت مترو هجوم آورده بودند.

سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد...
متن كامل مطلب: ويلن نوازي در مترو

FeedBurner

آنچه که باید از فیدبرنر بدانید:
همه چیز درباره FeedBurner

از بلاگ نوشت
Blogger

Check Google Page Rank