شعر پاييز
پاييز چه زيباست،
مهتاب زده تاج، سر كاج.
پاشويه پر از برگ خزان ديده ي زرد است،
بر زير لب هره كشيدند خدايان.
يك سايه باريك،
هشتي شده تاريك،
رنگ از رخ مهتاب پريده،
بر گونه ي ماه ابر اگر پنجه كشيده،
دامان خودش نيز دريده.
آرام دود باد درون رگ نودان،
با شور زند ني لبك آرام،
تا سرو دلاران برقصد،
پر شور،
پر ناز بخواند،
شبگير سردار.
هر برگ كه از شاخه جدا گشته به فكر است،
تا روي زمين بوسه زند بر لب برگي،
هر برگ كه در روي زمين است،
تا باز كند ناز و دود گوشه دنجي.
آنگاه بپيچند،
لب را به لب هم.
آنگاه بسايند،
تن را به تن هم.
آنگاه بميرند،
تا باز پس از مرگ.
آرام نگيرند،
جاويد بمانند.
سر باز برون از بغل باغچه آرند،
آواز بخوانند،
پاييز چه زيباست،
پاييز دو چشم تو چه زيباست.
سرمست لب پنجره خاموش نشستم،
هرچند تو در خانه من نيستي امشب.
من ديده به چشمان تو بستم،
هر عكس تو از يك طرفي خيره به رويم.
اين گويد:
هيچ.
آن گويد:
برخيز و بيا زود بسويم.
من گويم:
نيلوفر كم رنگ لبت را،
با شعر بگويم با بوسه بشويم.
اي كاش،
اي كاش،
آن عكس تو از قاب درآيد،
همچون صدف از آب برآيد.
اي كاش،
جان گيري و بر نقش و گل بوته ي قالي بنشيني،
آنگاه بتو پيرهن از شوق بدري،
از شور بلرزي،
ديوانه همه شوق همه شور،
بيگانه پريشيده همه قهر،
همه نور،
بر بستر من نقش شود پيكر گرمت،
آنگاه زنم پرده به يكسو،
گويم كه:
من اينجا به لب پنجره بودم.
گويي كه:
نه ... آنجا،
آرام بگيريم.
از عشق بميريم
آنگاه بپاييز،
هر برگ كه از شاخه ي جانم به كف باد روان است.
هر سال كه از عمر من آيد به سر انجام،
ببينم كه به پاييز دو چشم تو هر آن، برگ
هر درد،
هر شور،
هر شعر،
از قلب من خسته جدا شد.
باد هوس ات برد،
آتش زد و خاكستر آن را به هوا ريخت.
من ، هيچ نگفتم،
جز آنكه سرودم،
پاييز دو چشم تو چه زيباست....
پاييز چه زيباست،
مهتاب زده تاج سر كاج،
پاشويه پر از برگ خزان ديده زرد است.
آن دختر همسايه لب نرده ايوان،
مي خواند با ناله ي جانسوز،
خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است.
هر برگ كه از شاخه جدا گشته به فكر است،
تا روي زمين بوسه زند بر لب برگي.
هر برگ كه در روي زمين است ، به فكر است،
تا باز كند ناز و دود گوشه ي دنجي.
آنگاه بپيچند، لب را به لب هم،
آنگاه بسايند تن را به تن هم،
آنگاه بميرند،
تا باز پس از مرگ، آرام نگيرند،
جاويد بمانند،
سر باز برون از بغل باغچه آرند،
آواز بخوانند:
پاييز چه زيباست.
من نيز بخوانم
پاييز دو چشم تو چه زيباست،
چه زيباست
نصرت رحماني