فقط یک روز بارانی!

شاید بهانه ای برای نوشتن بود، شاید هم نه!... راستش نمی دانم چه شد که امروز یاد اینجا افتادم؛ آن هم نه الان، آن موقع صبح!

امروز صبح که به اداره می رفتم، مثل خیلی از صبح های دیگر، هوا ابری بود، اما به گمانم ابرهایش گرفته تر بودند که هوای باران به سر من و این آسمان ابری افتاد. با خودم قرار عجیبی گذاشتم: اگر امروز باران آمد، من بیایم اینجا و دستی تکان بدهم که یعنی هنوز زنده ام!

اتاق کارمان -به برخی دلایل- شیشه هایش مشجر است و به بیرون دید ندارد و «گفتن که به هیچ وجه بازش نکنین»؛ این را رئیس کوچک* می گوید؛ اگرچه خیلی وقتها فراموشم می شود! خلاصه، حدود ساعت 10و11 بود که همکاری را با لباس خیس باران خورده دیدم.
باران آمده بود. صدای چرخ ماشینها که روی خیابان خیس حرکت می کردند را می شنیدم و به گمانم از خوشحالی بود که می خندیدم! هچنان باران می آمد. دو و نیم که از اداره بیرون آمدم، هنوز باران می بارید. تا برسم به خانه، خیس شده بودم، شده بودم موش سرآشپز آب کشیده! غذا را خوردم. از پشت پنجره می شد باران را دید...
باران می بارید تا همین دو سه ساعت پیش که آفتاب بعد از ظهر خودش را نشان داد.
ولی به گمانم هنوز این آسمان -مثل دل من- هوای باران دارد.

* به نظرم، رئیس ها سه دسته اند:
«رئیس کوچک» که دلشان کوچک است و هرچه می گویند، باید سعی کرد که انجام شود!
«رئیس بزرگ» که دلش بزرگتر است و زورش بیشتر! سعی می کند که همیشه سیاست به خرج دهد. گاهی اوقات جوش می آورد (همان موقعی که نباید جلوی دست و پایش یا اصلاً در تیررسش باشی!) و گاهی اوقات مهربان و دلسوز می شود (اگر یاد مادرتان افتادید باید بگویم رئیس، رئیس است نه مادر!).
«رئیس همه»؛ این همان رئیسی است که خیلی کم می بینی اش. او رئیس همه است؛ دلیل فشاری که بر تو می رود! دلیل ترسیدن و دستپاچه شدن رئیس کوچک و همچنین دلیل جوش آوردن رئیس بزرگ! تأثیر مستقیمی بر تو ندارد، اما با یک حرکت، می تواند تو را کله پا کند!

پی نوشت 1: تنگ بلور، نیاز به هوا هم دارد، همه اش که آب نیست!
پی نوشت 2: فلاش بک ها را فراموش نکنم.
پی نوشت 3 تا 6: نداریم!
...

پی نوشت 7:
از کجا باید شروع کرد، قصه ی عشقو دوباره؟
تا همه بغضای عالم، سر عاشقی نباره



پس از چاپ: بعد از نوشتن نوشته های بالا، چشمم به یادداشتی که از کتاب «رگتایم» ال.دکتروف نوشته بودم در پشت برگه افتاد:
واکر سرگرم عشق ورزی است و این کاری است پر از امید و انتظار که نشان می دهد بهترین ایام عمر، هنوز در راه است.
رگتایم/ ص 192
Blogger

Check Google Page Rank