آشنای درمانده

سلام مردم تنهای در به در مانده
و از حوادث این کوچه بی خبر مانده
کسی شبیه شما، نه! کمی صمیمی تر
درست در خم این جاده از سفر مانده
کسی که رهگذر کوچه های حیرانی است
و رد سادگی او به هر گذر مانده
شما چه زود شکستید کوزه هاتان را
و اوهنوز صمیمانه کوزه گر مانده
کمی به فکر نگاه صمیمی اش باشید
ز عشق در دلتان ذره ای اگر مانده
چقدر غربت چشمان او تماشایی است
خوشا به حال همین آشنای درمانده

منیر سلطان پور

پ.ن: نمیخوام درباره انتخابات چیزی بنویسم، فقط میخوام بگم که به فکر ایران عزیز باشیم؛ همین ایرانی که مهد کوروش ها و داریوش ها بوده... یادم میاد جایی خوندم که کوروش در وصیت نامه ش از مردم ایران به خاطر اینکه فسمتی از خاک وطن رو پس از مرگش اشغال میکنه عذرخواهی کرد.
پاینده باشید!
Blogger

Check Google Page Rank