خاکستری

روح بزرگوار من دلگیرم از حجاب تو
شکل کدوم حقیقته، چهره ی بی نقاب تو
وقتی تن حقیرمو، به مسلخ تو می برم
مغلوب قلب من نشو، ستیزه کن با پیکرم
اسم منو از من بگیر، تشنه ی معنی منم
سنگینه بار تن برام،ببین چه خسته میشکنم
به انتظار فصل تو تمام فصلها گذشت
چه یاس بی نهایتی ندیم من بود
فصل بد خاکستری تسلیم و بی صدا گذشت
چه قلب بی سخاوتی، حریم من بود
دژخیم بی رحم تنم به فکر تاراج منه
روح بزرگوار من، لحظه ی معراج منه
فکر نجات من نباش، مرگ منو ترانه کن
هر شعرمو به پیکرم، رشته ی تازیانه کن
روح بزرگوار من دلگیرم از حجاب تو
شکل کدوم حقیقته، چهره ی بی نقاب تو...
ازاستاد بزرگ ترانه سرایی ایران : ایرج جنتی عطایی
Blogger

Check Google Page Rank